Translate

سه‌شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۹۳

به مناسبت پنجم مردادماه سالگشت درگذشت آخرین پادشاه ایران محمدرضاشاه پهلوی

دست مایه ی این سطور یادداشتهائیست که به دنبال پژوهشی در احوالات و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام پادشاهی در ایران حاصل آمد.
پژوهشی که در نگاه اول به نظر چندان دلچسب نمی آمد چرا که سی و اندی سال است که موضوع تحقیقها، کتابها، مقاله ها، رساله ها و مستندها قرار گرفته و صاحبان نظر دراین باب نظرها ابراز داشته اند و اصحاب قلم در اوصافش ورقها نگاشته اند و کارشناسان امر از علل و عوامل آن دادِ سخنها داده اند و اهل فن نیز از بایدها و شایدهایش بسیار گفته اند.
اما نگاه نگارنده درسراسر این پژوهش به گفتار و نوشتار افرادی بوده است که اگر از نزدیک دستی بر آتش نداشته اند و مسئول مستقیم اوضاع نبوده اند ولی حتما از دور شاهدی بر اندرونِ خرمنگاهِ آتش بوده اند.
واقعیت مسلم اینست که سقوط شاه[فقید]  حاصل ضربِ عوامل متعدد داخلی و خارجی بوده است که همه در نقطه ای به هم متصل شده و تبدیل به موجی خروشان و تنومند گردید، موجی که روحانیون به واسطه ی پایگاه سنتی خود در بتن جامعه ی هنوز مذهبی ایران و استفاده ی ابزاری آنها از سازوکار مساجد برای کار تشکیلاتی و سازمان یافته موفق شدند به نام اسلام خواهی برای خود مصادره کنند. که البته خود محصولِ مساعدات و امتیازاتِ ویژه ای بود که اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی برعکسِ پدرِ معظم خود به روحانیون به نیت نگاه داشتن آنان و شریعت در پشت سلطنت خویش، داد و قائل شد. البته به عقیده ی شاه مذهب موثرترین وسیله کنترل تمایلات چپ خواهانه بالاخص به قدرت رسیدن حزب توده بود.
ولی روحانیت به خودی خود با شاه دشمنی نداشت بلکه بزرگترین و عمده ترین دشمن شاه دوستان ابرقدرتِ خودِ اعلیحضرت بودند. اینروزها دیگه اکثراً مصاحبه های جنجالی شاه با خبرنگاران مطرحِ آنروز اربابان رسانه ای جهان را مشاهده کرده اند.
از این مهم تنها به ذکر جمله ای از شهبانو فرح پهلوی (دیبا) همسر شاه فقید ایران قناعت میکنم که در مستندِ مفصلِ «از تهران تا قاهره» خاطر نشان کرد که: شاید ما زیاد راجع به کارهائیکه میخواستیم بکنیم حرف میزدیم و شاید بهتر بود که در سکوت و بی سروصدا کارهایمان را به سرانجام میرساندیم.
مشهور است که شاه عادت داشت جواب خبرنگارهای درجه دو و حتی سوم را هم شخصاً میداد و احتمالاً این امر از شخصیت خاص ایشان سرچشمه میگرفت که وقتی همه چیز خوب بود اوهم خیلی خوب و قدرتمند ظاهر میشد و دوست داشت همه چیز توضیح و توجیه شده باشد ولی با کوچکترین گرفتاری برمی آشفت، مضطرب میشد و دچار تزلزل و تعلل(1)* میگشت.
باری اگر بخواهیم دنبال این عوامل بگردیم آنقدر زیادند که شاید در این مقوله ی مختصر نگنجند ولی اگر بخواهیم بپرسیم عمده ترین عوامل چه بودند به نظر نگارنده؛ رشد ناهمگون میانِ طبقاتِ مختلفِ اجتماع روز ایران از عمده ترین مسائل داخلی و تاثیر شاه بر اپک و قیمت نفت از یکسو و برنامه های بلند پروازانه او به خصوص در امر اتمی کردن ایران از سوی دیگر از عوامل عمده ی خارجی در سرنگونی شاه بودند.

دو شاهد بر مدعای خود می آورم؛ ابتدا گفته ی معروف هویدا نخست وزیر وقت ایران که از رادیوی ملی ایران در سال1355 ه.ش پخش شد مبنی بر اینکه: ما به دنبال جائی در میان پنج کشور صنعتی جهان(2)*  میگردیم تا ایران را به عنوان ششمین کشور صنعتی جهان فرود بیاوریم!.
و دومین آن آخرین مصاحبه شاه(3)* میباشد که میگوید: بزرگترین حسرت من اینست که تنها سه سال دیگر وقت لازم داشتم تا ایران را به ابرقدرت جهانی تبدیل کنم!.
حال پرسش اساسی اینست که آیا چیزی جلودار این انقلاب میتوانست باشد که به عقیده ی نگارنده احتمالاً نه، وقتی خونِ ملتی به جوش می آید دیگر سخت میتوان جلوی راهِ آرمان و خواست آن ملت ایستاد.
البته اکثریت را اتفاق بر اینست که تنها دو نفر بر عاقبت این انقلاب به خوبی واقف بودند یکی آیت الله خمینی[ره] و دومی مرحوم دکتر شاپور بختیار!.
که در مبحث دکتر بختیار نیز همواره بر اصلِ درستیِ تقاضای ایشان از شاه برای خروج فوری از کشور ایرادات جدی گرفته شده است چراکه همه را نظر بر اینست که ارتش، ارتشِ شاهنشاهی بود و در اصل دکتر بختیار روزی ارتش را از دست داد که شاه را در فرودگاه مهرآباد بدرقه مینمود. ارتش آخرین منبع موثر برای حفظ قدرت بود که درآن روزگار از پیکره ی نظام شاهنشاهی هنوز پابرجا بود و با فروپاشی و اعلام بیطرفی آن کفه ی ترازوی قدرت به سمت انقلابیون تغییر کرد.
به عقیده ی نگارنده انقلاب در نفس خود میتوانست بسیار مفید باشد و همچنان ایران را به درجه ی مستعد خود در سلسله مراتب قدرتهای روز جهانی برساند، [باید در نظر گرفت که بعدها فقط در جنگ با عراق حدودا یک تریلیون دلار خسارت به اقتصاد ایران وارد شد*(4)]. برای این مهم نیز شاید دولت دکتر بختیار[فقید]  قبل از پیروزی انقلاب و ملی-مذهبیون در دورانِ پس از پیروزی انقلاب، بزرگترین بخت و اقبال را داشتند. ضمن اینکه جامعه ی ایران میتوانست برخود ببالد که ما دیکتاتوری و استبداد را هم برنتابیدیم که به نیرو، رای، نظر و اراده خود، بی نیاز از شاه و خلیفه به اینجا رسیدیم ولی با وضع موجود بگوئیم کجای دنیائیم؟ یا اصلاً به کجا رسیده ایم؟!.
باقی بقایتان.
(1)* کتاب «نگاهی به شاه» اثر دکتر «عباس میلانی»
(2)* درآن سالها فقط پنج کشور به نام «کشورهای صنعتی» وجود داشت و بعدها هشت کشور شدند
(3)*برگرفته از مستند «از تهران تا قاهره» کاری از شبکه تلویزیونی «من و تو»
(4)* ویکی پدیا فارسی/ اقتصاد ایران/ پیشینه/ پاراگراف آخر