شلر (به معنای گل لاله واژگون» داستان پهلوان دختری کرد ست که گفتنیهای زیادی را با خود برد ولی اجازه نداد بیش از آن برش روا دارند. دختری از روستائی دور افتاده رزمی کار با مدرک کارشناسی در علوم سیاسی؛ خود را برای امتحان کارشناسی ارشد علوم سیاسی آماده مینمود که دچار بغض امنیتی حکومت از پی امضای یک طومار معترضانه در سال ۱۳۹۰ه.ش شد و پس از تحمل حدود ۵ ماه سلول انفرادی و بازجوئی نیمه مجنون با ضمانت جهت مراجعات آتی به زندان اوین تهران تحویل خانه و خانواده اش داده شد و بنابر گزارش آقای «نوریزاد» در DW «دویچه وله» شلر به شدت از لحاظ روحی-روانی و جسمی در خود شکسته بوده به گونه ای که تا چهار ماه به تنهائی قادر به راه رفتن نبوده ست و نهایتن در پانزدهم دی ما ۱۳۹۱ه.ش براثر وحشتی که از احضار دوباره اش به بازداشتگاه اوین او را فرا میگیرد با اسلحه ی یکی از بزرگترهای فامیل اقدام به خودکشی مینماید. [اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمیماند پس ای شمشیرها مرا دربر گیرید٫ امام حسین (ع)]*بنابر گزارش فوق احتمالا یک قربانی دیگر به نام «شیده فرهودی» که همچنان مفقود است نیز وجود دارد.
«لندن 08/01/2016»
لطفا برای مطالعه ی کامل گزارش «دویچه وله/فارسی» روی لینک زیر کلیک بفرمائید:
نوریزاد؛ علاوه بر «شلر» دختر دیگری هم ناپدید شده ست!
*گرچه بنابر روایت زیر «شلر فرهادی» از آئین باوران «الحق» [آئین یارسانیان] بوده است ولی اگر به مفهوم حدیث اندیشیده شود احتمالا قیاسی مع الفارق هم نیست:
شرایط سخت «یارسانیان و شلر فرهادی» به قلم «نازنین محمدی٫ سوئد»
