Translate

شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۲

جنگ سوریه از بحرانی داخلی تا جبهه ابرقدرتها

نگاهی عمیق به اوضاع دو سال گذشته سوریه حاوی اخباری اسفبار از وخامت روز به روز شرایط برای مردم این کشور و پیچیده تر شدن معادلات بین المللی برسر این بحران میباشد. ظمن اینکه قویاً معتقدم سرنوشت سوریه باید به دست مردم سوریه رقم بخورد ولی متاسفانه امید چندانی به عملی شدن این امر در کوتاه مدت ندارم.
به عقیده بنده موضوع بحران یا جنگ داخلی سوریه فقط مستلزم راه حلی داخلی نیست که نیاز به یک تفاهم فراگیر خارجی نیز الزامی به نظر میرسد و اساساً از حالا به بعد حتی مردم خود سوریه نیز قادر نیستند مستقلاً تکلیف خود را مشخص کنند، چرا که پای قدرتهای منطقه ای و نیز ابرقدرتها به معرکه باز شده و به گمان بنده برای درک درست بحران(جنگ) سوریه  باید از چند زاویه موضوع را برسی کرد تا شاید با درک درست قادر باشیم نقاط تفاهم را شناسائی کرده بر اساس آن بحران زدائی کنیم. ابتدا از زاویه مردم سوریه؛ کشور به دو اردوگاه موافقان و مخالفان ریاست آقای اسد بر سوریه تبدیل شده است، در ابتدا بیشتر به انقلاب شبیه بود ولی با مدیریت خشن حکومت آقای اسد رفته رفته تبدیل به شورشی فراگیرِ مذهبی-قومی شد و نهایتاً  تبدیل به جنگی تمام عیار بین شیعیان حاکم و جنگجویان اهل تسنن و مخالف حکومت شد. جنگ داخلی براثر تضادهای  مذهبی-قومی از بدترین بلاهائیست که ممکن است بر سر حکومتی بیاید چرا که جنگِ اعتقادات کور و تعصبات کورتر است. کور بدین مفهوم که کیست که نبیند و درنیابد این جنگ و خونریزی جز تضعیف و باخت دو سویه برای مردم سوریه چیزی دربر ندارد!. اگر مردم سوریه به جای اختلافات به منافع مشترک عمومیشان بیندیشند قطعاً قادر خواهند بود برمشکل خود فائق آیند.
اما غرب باالاخص امریکای زمان آقای اوباما همواره سعی کرده بنا بر خواست و اراده ملتها قدمهایش را تنظیم کند، دست شستن از متحدی قدیمی و ارزشمند به مانند آقای حسنی مبارک در مصر بنا بر اراده ملت مصر، به خوبی نمیانگر این نکته است که امریکائیها به شدت در تلاشند صدمات حاصله از سیاستهای جنجالی آقای بوش را بدین ترتیب التیام بخشند و توجه و حمایت افکار عمومی را دگر باره جلب کنند، امریکا و متحدان غربی شان (عمدتاً آلمان، انگلستان و فرانسه)  تمایلی به دخالت مستقیم در سوریه ندارند که اساساً سوریه کشور سودمندی برای آنها  نیست ولی چهار عامل: 1.رقابت با روسیه وحتی  چین(یا شرق نوین)  2.کوتاه کردن دست ایران  3.خوشنودی و تقویت کشورهای عربِ اهل تسنن و هم پیمان خود در منطقه  4.تامین امنیت اسرائیل؛ باعث شده که امریکائیها و غربیها جانب مخالفان حکومت آقای اسد را بگیرند.
شرق باقیمانده از بلوک سنتی شرق اما؛ از حکومت آقای اسد حمایت میکند. چین در کنار روسیه قطعنامه های بر علیه دولت سوریه را در سازمان ملل وتو میکند. روسیه پا را از وتو هم فراتر گذاشته نسبت به هرگونه دخالت خارجی هشدار میدهد. علت جدیت روسها بر سر موضوع سوریه انگیزه های متعددی دارد، از جمله:  1.تصفیه حساب با امریکا وغربیها بخاطر بی اعتنائی به نظر روسها در اشغال افغانستان و عراق  2.تز معروفِ کمربند سبز که بر اساس آن باید از کشورهای مسلمان پیرامون روسیه به عنوان سپر بلا یا خط مقدم جبهه درمقابل خطر فراگیرشدن کاپیتالیسم یا نفوذ قدرت کاپیتالیسم استفاده میشد و اکنون دارای  پتانسیل استفاده معکوس در جهت منافع روسیه را دارد و سوریه از لحاظ سوق الجیشی یکی از مهمترین کشورهای  منطقه کمربند سبز میباشد، روسیه حتی پایگاه نظامی بزرگی نیز از دیرباز در سوریه داشته است.  3.رقابت با غرب  4.حمایت و تقویت ایران درسوریه و منطقه.




همسایگان و قدرتهای منطقه ای ایران به مانند مصر، عربستان، ترکیه و اسرائیل نیز هرکدام نگرانیها و منافع متفاوت و بعضاً متضاد در سوریه دارند. جمهوری اسلامی ایران حکومت شیعه مذهب سوریه را متحد استراتژیک خود میداند و خب طبیعتاً در صدد حفظ دولت آقای اسد و نفوذ سنتی خود بر سوریه است از آنسو سقوط آقای اسد به معنی تضعیف در فلسطین، از دست رفتن حزب الله ونهایتاً جنوب لبنان می باشد.
در مصر و عربستان و ترکیه اوضاع درست برعکس میباشد ، هر سه کشور ابتدائاً بواسطه داشتن مذهب اهل تسنن از مخالفان سنی مذهب حکومت اسد حمایت میکنند. ترکیه با توجه به موقعیت شکننده اش در اتحادیه اروپا و نیز معاهدات منطقه ای اش با امریکا با خوش اقبالی از بحران سوریه نهایت بهره سیاسی را برده و با پیروی از اراده هم پیمانانش موقعیت منطقه ای و بین المللی خود را بهبود بخشیده است،  از طرف دیگر ترکیه نگران است که بحران، منطقه کردستان سوریه را تبدیل به پایگاهی کند برای پناه گرفتنِ مخالفان مسلحِ دولت ترکیه(بخشی که هنوز خلع سلاح نشده اند).  شرایط در مصر و عربستان سعودی به پیچیدگی ترکیه نیست، هر دو کشور ادعای رهبری کشورهای عرب منطقه را دارند و حمایت از اکثریت سنی مذهب و مخالف حکومت آقای اسد را وظیفه دینی-مذهبی خود میدانند، هر دو کشور از حضور حکومت اسلامی و شیعه ایران در سوریه ناراضی اند علی الخصوص که سالهاست شاهد به قدرت رسیدن اکثریت شیعه(و البته سکولار) در عراق بعد از صدام حسین هستند و تصور اتحاد سه کشورایران عراق سوریه زیر پرچمی همچون شیعه و در همسایگی خود، چیزی جز یک کابوس وحشتناک نیست!. شاید به همین دلیل دولت اسلامی حاکم در مصر صراحتاً خواهان سقوط آقای اسد در سوریه است و حتی روابط دیپلماتیک خود را با سوریه کاملاً متوقف نموده است. کابوس شاید برای عربستان سعودی حتی وحشتناکتر هم باشد چراکه پیروزی شیعیان در سوریه مطالبات شیعیان در دیگر کشورهای عرب با جمعیت شیعه مانند؛ بحرین، یمن و حتی خود عربستان سعودی را به شدت بالا خواهد برد، بنابراین سعودیها به همراه قطریها باعلاقه در حال تقویت و تجهیز مخالفان مسلح آقای اسد در سوریه هستند.
از دید اسرائیل دیگر کشور همسایه سوریه، بحران و جنگ در سوریه هم میتواند مفید باشد و هم خطرناک؛ تا زمانیکه جنگ در جریان است منافع کشور اسرائیل تامین میباشد ولی پیروزی هر طرف به ضرر اسرائیل خواهد بود.
میتوان نتیجه گرفت جنگ سوریه دیگر یک بحران داخلی نیست که در حال تبدیل شدن به آوردگاه و میدان جنگ بزرگتریست، آوردگاه و میدان جنگی که سرنوشتش دیگر از اراده مردم سوریه خارج شده ونیازمند یک تفاهم فرامنطقه ای و جهانیست.  به گمان نگارنده به نظر نمیرسد در کوتاه مدت شاهد تحولی عظیم بر روند جنگ و یا پیروزی قطعی یکطرف در جنگ و احیاناً صلح در سوریه باشیم.
باقی بقایتان، «بابک رفیعی»