Translate

چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۲

یک روز بهاری

سه شنبه 23/04/2013<runnymede ecovillage>،صبح با افتاب بیدار شدم و با روز همراه! در امتداد تپه ها به مرتعی بزرگ و سرسبز رسیدم،یادم افتاد پارسال اینجا یک گله گاو از نژاد ولز حنائی چرا میکردند.میدونستم که هوا به گونه ای خوب شده که بتوان گله را از طویله زمستانیشان بیرون اورده،رها کرد تا تمام بهار و تابستان را در مرتع بچرند و نیز میدانستم که فصل زایمان گاوهاست و چیزی نگذشت که ارزویم براورده شد!.گله ماده گاوها سرمست از ازادی بیرون با سروصدا و هیاهو از شرق مرتع هویدا شدند.از بالای تپه با اینکه فاصله زیاد بود ولی تشخیص دادم شاید نیمی از گله،گوساله هایشان را به دنیا اورده اند.توقع داشتم از یه گوشه ای شروع کنند به چریدن تا فرصتی دست دهد،بتونم برم پائین و از نزدیکتر نگاهی به گوساله های امسال بیندارم،ولی با تعجب دیدم گله با شتاب به سمت غرب مرتع روان شد!. سعی کردم خودم را بالای تپه ها نگه دارم و از دور ببینم چه میکنند؟ گله شتابان به غرب مرتع رسید،بعد از کمی تحقیق و تفحص و کمی چریدن دوباره یکی افتاد جلو و بقیه هم به دنبال او(گمونم اون گاو رهبر:همون matriarch یا <مادر سالار> گله بود)،نزدیک به شش ساعت گله گوشه به گوشه مرتع را بازرسی کرد و علف هر گوشه را مزه مزه نمود.حالا دیگه قهمیده بودم اونا دارن دنبال بهترین علف این فصل میگردند و نیز متوجه شدم چندتا از ماده ها به شدت سنگینند و با فاصله و به سختی از عقب گله روانند.هنوز نمیدونستم چرا گله مخصوصا مادر سالار گله پشت و پسله های بته هارو با وسواس میگردند؟ گله برای اخرین بار دور هم جمع شد،مادر سالار که حالا دیگه از سپیدی دمش میشناختمش جلو افتاد و گله را به شمال غرب مرتع نزدیک جائی که من بودم هدایت کرد،اینجا چون بالاتر از همه جاست اب خود را زودتر از دست داده،پس علفش رسیده تر از همه جاست.چیزی نگذشت که فهمیدم چرا گوشه کنارها را کنکاش میکردند!سنگین ترین گاو حدود ساعت چهار با سروصدای زیاد اعلام کرد که درد زایمانش شروع شده و گوشه ای را که خودش و گاو مادر سالار به دقت چک کرده بودند،انتخاب کردو از اونطرف مادر سالار چندتا از خواهرها را جمع کرده دور زائو حلقه زدند تا زائو بارش را زمین گذاشت،یه گوساله ماده خوشگل.12 دقیقه طول کشید تا سرپا ایستاده اولین شیرش را بخورد،14 دقیقه بعد با بقیه کوچولوها مشغول بازی شد! 26 دقیقه حساس!! چرا که گوساله و حتی مادرش طی این مدت قادر به فرار کردن نیستند و به شدت اسیب پذیرند،پس محل زایمان به دقت بررسی، انتخاب و محافظت میشود.تو مسیر برگشت به روستا همش به این فکر میکردم گاو احمق نیست!!!