از کتاب «چنین گفت زرتشت» ٬فردریش نیچه٬
زمانی میرسد که «زرتشت»(شخصیت نمادین فلسفه او) تصمیم به ترک دوستان و مریدان خود میگیرد. او هنگام خداحافظی سخنی شگرف و پرمغز به آنها میگوید: به زرتشت ایمان دارید؟ اما زرتشت کیست؟ مومنان منید!؛ اما مومنان کیستند؟
شما آنگاه که مرا یافتید هنوز خود را نجسته بودید؛ مومنان همه چنینند. از این رو ایمان چنین بی بهاست!
اکنون شما را میفرمایم که مرا گم کنید و خود را بجوئید و تنها آنگاه که همگان مرا انکار کردید؛ نزد شما باز خواهم آمد.
مومنان همه دینها را بنگرید؛ از چه کسی بیش از همه بیزارند؟. از آنکس که لوح ارزشهایشان را در هم شکند؛ از شکننده! از قانون شکن؛ لیک او همانا آفریننده است. آفریننده جویای یاران است؛ نه نعشها و گله ها و مومنان. آفریننده جویای آفرینندگان قرین خویش است؛ جویای آنانی که ارزشهای نو را بر لوحهای نو مینگارند. رنج و ناتوانی بود که آخرتها را همه آفرید و آن جنون کوتاه شادکامی راکه تنها رنجورترینان میچشند. حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش!.
زمانی میرسد که «زرتشت»(شخصیت نمادین فلسفه او) تصمیم به ترک دوستان و مریدان خود میگیرد. او هنگام خداحافظی سخنی شگرف و پرمغز به آنها میگوید: به زرتشت ایمان دارید؟ اما زرتشت کیست؟ مومنان منید!؛ اما مومنان کیستند؟
شما آنگاه که مرا یافتید هنوز خود را نجسته بودید؛ مومنان همه چنینند. از این رو ایمان چنین بی بهاست!
اکنون شما را میفرمایم که مرا گم کنید و خود را بجوئید و تنها آنگاه که همگان مرا انکار کردید؛ نزد شما باز خواهم آمد.
مومنان همه دینها را بنگرید؛ از چه کسی بیش از همه بیزارند؟. از آنکس که لوح ارزشهایشان را در هم شکند؛ از شکننده! از قانون شکن؛ لیک او همانا آفریننده است. آفریننده جویای یاران است؛ نه نعشها و گله ها و مومنان. آفریننده جویای آفرینندگان قرین خویش است؛ جویای آنانی که ارزشهای نو را بر لوحهای نو مینگارند. رنج و ناتوانی بود که آخرتها را همه آفرید و آن جنون کوتاه شادکامی راکه تنها رنجورترینان میچشند. حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش!.