Translate

پنجشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۳

شارلی ابدو

بی شک حادثه ی هفته نامه ی فکاهی «شارلی ابدو» تا مدتها براذهان عمومی جهان سایه خواهد انداخت. اینکه برخی از مشایخ، رهبران و شخصیتهای سیاسی جهان اسلام آنرا محکوم و مردود دانستند مرهم مختصری برصورت قضیه بود، اما اصل قضیه همچنان باقی ست؛ موج جدیدی از اسلام هراسی اروپا و ازپی آمد آن جهان را متاثر خواهد نمود و این موج خود بستری روحی-روانی برای پاره ای از شهروندان مسلمان در کشورهای اروپائی و امریکا که خود را قربانی عدم اطمینان جامعه براساس این هراس عمومی میابند، فراهم خواهد آورد تا به هر بهانه ای خودسر و یا به صورت سازمان یافته [همچون پیوستن به داعش] به اقدامات مشابهی همچون «شارلی ابدو» دست بزنند. واقعیت اینست که جمعیت مسلمانان ساکن اروپا و امریکا حال دیگر بیش ازآن است که بتوان نادیده شان گرفت.
مسلمانان اروپا وقتی کار به قتلِ عام کشیده شد عموماً آنرا محکوم نمودند ولی اینکه آیا اقتضای فضای سیستم فرهنگی-اجتماعیِ و نیز قوانین حاکم بر جامعه ی اروپا انگیزه ی این امر بوده و یا نظر قلبی شان چنین بوده است، نکته ایست که هرگز مشخص نخواهد شد. چرا که استنباط عمومی از اسلام برای معتقدین دلالت براین دارد که با مقدسات این دین نباید شوخی کرد. ولی برای عموم مسلمانان معتقد مخصوصاً مسلمانان ساکن اروپا درحد همان نباید باقی میماند، نادرند افرادی که به دنبال هرشوخی یا توهینی ولو به مقدساتشان خود دست به خشونت بزنند. اینکه کسی دردل یا حتی در ظاهر برای عملی هورا بکشد، آنهم در فضای بازی که اظهار نظر و عقیده را برمیتابد، مسلماً درحد اظهار نظر باقی میماند. این خاصیتِ آزادی بیان است؛ شخص و به مفهوم کلی جامعه را از عقده و کینه توزی مبرا میدارد. هنوز بسیارند مسلمانانی که در اروپا زندگی میکنند و تحت تاثیر فرهنگ و منشِ غرب از مرز دین گذشته به عدالت اجتماعی از منظر حقوقِ انسانی مینگرند. کار وقتی سخت میشود که قضاوت عمومی جامعه اروپائی حتی گریبان اینگونه مسلمانان را هم میگیرد. انسانهائی که یا به صرف شناسنامه مسلمان به شمار می آیند و یا براساس درنظر گرفتنِ محل تولدشان مسلمان خوانده میشوند و یا حتی اگر مسلمان معتقد هستند به مرحله ای از فهم و درک رسیده اند که دین خصوصی ترین قسمت زندگی یک انسان است و تحمیل آن بر جامعه ای که فرادینی می اندیشد مقدور، ممکن و جایز نیست.
اخبار و گزارشهای رسانه ای عموماً انگلیسی از عاملِ حادثه ی بمبگذاری لندن(07/07/2005 یا ۱۶ تیر ۱۳۸۴) حاکی از این بود که رهبر حمله ی تروریستی(صدیق خان) فردی محبوب و خییر درمیان همسایه ها، معلمی شایسته در مدرسه و همسری نمونه در خانه بود؛ مصاحبه ای کوتاه باهمسایه ی عاملین کشتارشارلی ابدو که از تلویزیون بی.بی.سی فارسی پخش شد نیز حکایت ازایِن داشت که این دوبرادرالجزایری الاصل نیز به نیکوئی و نیکوکاری شهره بودند.
شاید هرگز آنروی داستان اینکه چرا افرادی که به شهادت همسایه هایشان حداقل خوب زندگی میکرده اند، به چنین اعمالی دست زده اند بر عامه ی مردم آشکار نگردد ولی اینروی داستان همواره دستهای پلید یک دیو بزرگ و خون آشام درکار بوده است!.
واقعیت اینست که شعور سیاسی بشر به درجه ای رسیده که دیگر موضوعاتی چون پرچم، مرزهای جغرافیائی، تفاوت رنگ-نژاد، اختلافات سیاسی وازاین دست برایش جالب نیست. سیستمهای امنیتی و هوشمند کشورهای مدعی رهبری و پیشتازی در جهان دیربازیست سعی دارند پیش تر از اذهان عمومی بیندیشند و در جهت اهدافِ بلند مدت خود پروژه های به اصطلاح کنترل شده طراحی میکنند تا بدین ترتیب سرِ ملتهای عموماً بی تفاوت خود را نیز به همراه داشته باشند، دراین میان کنترل آینده ی ذهن بشر مخرج مشترکِ منافع سرویسهای امنیتی، اربابان رسانه ای و حکومت-دولتهای ذی النفع و مدعی راهبری جهان میباشد. یکی می آفریند دیگری پوشش خبری و آخری نمایش دیپلماتیک میدهد.
به احتمال زیاد هیچیک ازاین سه دسته ی بالا مستقیماً آمر و طراح حمله به هفته نامه ی شارلی ابدو نبوده اند ولی اصلِ تفکر افراطگرائی از کجا آمد؟، آیا واقعاً ایدئولوژی طالبانی-داعشی ریشه دراسلام دارد؟
یا بنابر مصلحت آفریده شد تا در سایه ی خوف ازآن بهتر بتوان آینده را مدیریت نمود!.
استناد میکنم به سخنان «رابین کوک» وزیر اسبق امور خارجه انگلیس که نهایتاً درحادثه ای در هنگام کوهپیمائی جان خود را از دست داد.
وی [درسال ۱۳۸۴ه.ش یا 2005 م] میگوید: القاعده ای که ما میبینیم دقیقاً گروه مزدبگیری هستند که توسط سرویسهای امنیتی خارجی آموزش و سازماندهی شده اند تا با ژست مجاهدین اسلامی توجیهِ اطلاعاتی-تبلیغاتی جهت جنگی فراگیر بر علیه کشور مسلمان دیگری بیافرینند.
حقیقت اینست که ارتشی اسلامی و تروریستی به نام القاعده به این شکل وجود ندارد وهر کارمند امنیتی مطلع اینرا میدانند، ولی تبلیغات به گونه ایست که عموم را باور براین باشد که شیاطین حاضر و آماده وجود دارند، فقط برای اینکه جماعتِ تلویزیون تماشا کن رهبری یک اتفاق بین المللی را بپذیرند. کشوری که پشت این تبلیغات قرار دارد امریکاست... .//
به عقیده ی نگارنده انگیزه ی اصلی افرادی که به اسم اسلام به ترور مبادرت میورزند، بیشتر شخصی و محصول عدم انطباق فرد با محیطِ متفاوت پیرامونش میباشد تا وابستگی یا دلبستگی به گروههائی که در عالم واقعیت یا وجود ندارند یا اگر وجود دارند بسیار کم فروغتر ازآنی هستند که مینمایند. اما منافع ملی کشورهای ذینفع و اشتهای مخاطبین ابررسانه ها میطلبد که ازآن بهره برداریهای گوناگون شود.
قدر مسلم پاسخ مناسب به کاریکاتور، کاریکاتوری زیباتر و پرمفهومتر بود. خشونت درجوامع مترقی همواره محکوم و غیرقابل پذیرش است. به امید آنروزی که تمدنهایمان برروی مفاهیم و عقاید مشترک انسانیمان و نه اختلافهای عقیدتی-سیاسی٫ شخصی و عموما حقیر بشریمان؛ استوار، مستحکم و پایدار بگردد.
باقی بقایتان
«لندن 15/01/2015»
متن کامل مقاله ای به قلم آقای «رابین کوک» در مورد حملات تروریستی لندن (07/07/2005) را از آرشیو روزنامه ی معتبر «گاردین» به تاریخ (08/07/2005 یا ۱۷ تیرماه ۱۳۸۴) میتوانید به زبان انگلیسی ازروی این لینک مشاهده بفرمائید.