Translate

پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۹

آیا چین می تواند همان منجی و رهائی بخش نظام جمهوری اسلامی باشد

دیربازی نیست که کشور چین بلاخره توانست در ابتدای قرن بیستم بر استعمار فائق آمده و استقلال کامل خود را با تولد حزب کمونیست چین، دوباره بازجوید. چین حدود نیم قرن در گرفتاری و نیز بازسازی کشور درگیر بود و شاید بتوان گفت که  در اواخر دهه پنجاه خورشیدی با به قدرت رسیدن «دنگ شیائوپینگ» در (۱۹۷۸ م) و اصلاحات گسترده وی در سطح کشور، علی الخصوص سیاست درهای باز که دالانی کمونیستی بود به سوی بازار آزاد و البته تعامل با دنیای کاپیتالیسم، چین رفته رفته جای پای خود را در میان جامعه ی بین المللی و اقتصاد جهانی باز نمود تا جائیکه پس از حدود چهل سال از کشور چین به عنوان کارخانه جهان یاد میشود و البته یکی از قویترین اقتصادهای جهان را دارا میباشد[رادیو فردا: چین؛ چهلمین سالگرد اصلاحاتی که «معجزه» آفرید]. 

با انتخاب آقای ترامپ به عنوان ریاست جمهوری امریکا دوران ماه عسل جمهوری اسلامی با دموکراتها و مشخصا آقای اوباما که البته بسیاری از مشکلات مالی جمهوری اسلامی را با امضای تفاهمنامه «برجام» حل نمود، دوران سخت تحریم های یکجانبه ایالات متحده از پی خروج امریکائی ها از «برجام» گریبان جمهوری اسلامی را گرفت، نظام ولایت فقیه که از سوئی تا گلو دچار جاهطلبی هایش در منطقه است و از دیگر سو تنها با ضرب باتوم و تهدید اسلحه قادر است مردمی که در درون ایران زیر فشار فساد، بیکاری و تورم و البته محدودیت های اجتماعی خسته و معترضند را مهار و هر از چندگاهی سرکوب نماید، حکایت گربه ای را دارد که در کنج خانه گرفتار شده است. ارزش ریال به ضعیف ترین پول
کاری از «مانا نیستانی»
کاریکاتور هفته در دویچه وله
ملی دنیا تبدیل گردیده است و گربه ی گرفتار در صدد است تا از سر استیصال و درماندگی، کهندیار ایران را به گونه ای بی سابقه به اجاره چینی ها به در آورد تا اساسا از طرفی ضامن بقايشان بر اریکه قدرت باشند و همچنین مرهمی بر زخمهای اقتصادیشان باشند. هنوز مفاد توافقنامه آینده به صورت شفاف منتشر نشده است اما از ظاهر اظهار نظرهای مقام های ایرانی طرف درگیر مذاکرات اینچنین بر می آید که این توافقنامه، به گونه ای تامین کننده منافع ملی ایران نیست که اولا متن کامل پیشنویس اولیه ی آن هرگز به اطلاع عموم مردم ایران نرسیده است و ثانیا مدام در پی تکذیب اخبار نشر یافته ی مربوط به این توافقنامه اند. [بی بی سی فارسی: سند همکاری ایران و چین؛ 'شر در جزئیات نهفته است']
شاید بتوان با در نظر گرفتن محافظه کارانه ترین حالت ممکن در افق این توافق البته اگر نهائی بشود، گفت این توافقنامه به نوعی یک دعوتنامه بیست و پنج ساله برای حضور پررنگ چینی ها در ایران و نقش آفرینی در ساخت و بازسازی زیرساختهای حال مستهلک شده ی ایران از صنعت نفت گرفته تا خطوط ریل آهن است. 

سوال اساسی اینست که آیا برنده اهرم تحریم و فشارهای اقتصادی و سیاسی امریکا بر جمهوری اسلامی، چین خواهد بود؟

با در نظر گرفتن نمونه موفق تعامل جمهوری اسلامی با روسیه میتوان حدس زد که لایه های رهبری حکومتگران امروز ایران درصددند تا با نگاه ویژه به شرق از کمند تحریم و محاصره طاقت فرسای اقتصادی-سیاسی امریکائیها [ واشنگتن پست: سیاست فشار حداکثری ترامپ شکست خورد مگر در سوق دادن ایران به سوی چین ] و شاید در مورد تفاهنامه اتمی برجام، حتی اروپائیان فرار کنند. 

کشور چین با اقتصاد رو به رشد خود، انبوهی از سرمایه و برنامه های بلند پروازانه خود در سراسر جهان از جمله پروژه عظیم «احیای جاده ابریشم» [بی بی سی فارسی:'راه ابریشم جدید'؛ طرحی که چین را به جهان وصل می‌کند]  که اگر عملی شود چین و تجارت چین را از طریق زمینی به سه قاره اروپا، افریقا و سراسر آسیا وصل خواهد نمود که البته این به تحکیم حضور جهانی چین به عنوان ابرقدرتی نوظهور، منجر خواهد شد. 
در این میان کشور ایران به واسطه نقش تاریخی ژئوپولیتیک خود در منطقه میتواند نقش عمده ای در افق پیش روی آینده خاورمیانه بازی کند. اگر آنگونه که در مورد این توافقنامه شایع است چین موفق شود نفوذی موثر و حضوری پررنگ در ایران داشته باشد آنگاه شاهمهره منطقه را خواهد داشت تا منافع خویش را در کل منطقه خاورمیانه تامین، بسط و گسترش دهد.  
امری که بدون ایران با در نظر گرفتن شرایط بحران زده منطقه از عراق تا سوریه و لبنان و نفوذی و تاثیری که سران جمهوری اسلامی بر تحولات منطقه دارند ناممکن مینماید.

به عنوان جمع بندی می توان حدس زد که کشور ایران و انبوهی از ثروتها منابع و معادن زیرزمینی همچنین موقعیت بی نظیر ژئوپولیتیک، تسلطی که بر کرانه ی «خلیج پارس» و نظارتی که میتواند بر آبراهه هرمز و شریان صادرات نفت جهانی داشته باشد و نهایتا تاثیر و نفوذی که در مناطق بحران زده خاورمیانه دارد به مثابه مکه ای میتواند قبله ی روی سرمایه گذاران چینی بوده و نیز قادر است محل نفوذ به منطقه و جای پای محکم سیاسی-اقتصادی برای جامه عمل پوشاندن به گسترش طرح توسعه جهانی چین نوین باشد.
باید در نظر داشت که رهبران و سیاستمداران براساس منافع ملی تفاهم و توافق مینمایند. در این میان از شواهد و مستندات سرمایه گذاریها و قراردادهای گذشته چین، مخصوصا در قاره آفریقا این چنین میتوان استنباط کرد که چینی ها از بی انصاف ترین سرمایه گذاران جهان هستند که تقریبا منافع ملی کشورهای طرف مقابل خویش را مصادره میکنند. چینی ها از طرح و دیپلماسی موسوم به «قرض-تله» [دیپلماسی قرض-تله] استفاده برده و وامهای کلان به بهانه سرمایه گذاری در مقابل گرو گذاری منابع و ثروتهای ملی به عنوان تضمین پرداخت مینمایند که معمولا با چنان بهره و شرایط سخت به کشورهای مستاصل طرف قرارداد تحمیل مینمایند که عملا با عدم توانائی این کشورها در بازپرداخت بدهی ها و استقراض های خود مجبور خواهند بود تا منابع و دارائی های ملی و امتیازات استراتژیک خویش را تمام و کمال به چین تسلیم نمایند. 

باقی بقایتان 

لندن 30/07/2020