در ابتدا توافق اولیه میان کشورهای موسوم به «۱+۵» و ایران را به هردو طرف تبریک گفته؛ با آرزوی تداوم و پایداری این مصالحه میمون.
بالاخره پس از یک دهه کش و قوس در مذاکرات توان فرسا و پرهزینه ی[بیشتر برای طرف ایرانی] هسته ای؛ در پایان شب نشینی «باشگاه مقتدران اتمی» ایرانیان موفق شدند سایه نحس تحریم را تا حدودی از سرخود دور کنند و در عوض دست از تکمیل برنامه چرخه سوخت اتمی خود بردارند.
در این میان؛ موافقت با غنی سازی هرچند با غنای پائین - تا ۵٪ - بُرد ایرانیان از معامله به حساب می آید. این درست همان چیزی بود که مخالفان توافقنامه از آن می هراسیدند؛ «قائل شدن حق» برای ایرانیان!.
باید متن معاهده «ان پی تی[NPT]» را در نظر داشت و اینکه «ان پی تی» طراحی شد تا از دستیابی کشورهای علاقه مند به استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، به سلاح اتمی جلوگیری کند بنابراین حقی برای هیچ یک از اعضا برای غنی سازی منظور نشده است؛ لذا توافق اخیر گونه ای بدعت بود که قدرتهای برتر برای ایران قائل شدند؛ و حتی برخی پارا فراتر گذاشته این توافق را به مثابه ورود رسمی ایران به «باشگاه اتمی جهان» به عنوان آخرین قدرت اتمی تعبیر نموده اند. که البته در این مقطع کمی بلندپروازیست.
و نیز باید در نظر داشت این توافق در حالی به دست آمد که فضای مذاکرات زیر تبلیغات منفی و لابی تندِ اسرائیلی ها و عربستانیها که حالا زیر یک پرچم علیه دشمن[به اصطلاح]مشترکشان(ایران)متحد شده بودند، به شدت مسموم بود.
ولی عموما کشورها بر اساس منافع ملی خودشان معامله میکنند و در این مورد واقعیت اینست که ایرانیان براثر تحریمها اندوخته ای بالغ بر یکصد میلیارد دلار پشت دروازه های خود مسدود شده دارند که با منت حاضرند آنرا در «۱+۵» خرج کنند.
علاوه بر آن در صنایع مادر مانند نفت و گاز و پتروشیمی و فولاد و خودروسازی و نیز صنایع سبک ایران خَلَء و ظرفیت بالائی برای سرمایه گذاری وجود دارد(بنابر گمانه های اولیه بالغ بر دویست میلیارد دلار!)؛ خَلئی که به خوبی اقتصاد نیمه بیمار این کشورها (البته به استثناء آلمان که تا حدودی از بیماری رسته است) را التیامی است.
ولی به عقیده بنده نقطه عطف این توافقنامه، چشم انداز چرخشی ست که در آینده ی سیاستهای منطقه ای امریکا در خاورمیانه به چشم میخورد. چرخشی که بر محور تنش زدائی استوار است؛ چرخشی که در آن حضور مؤثرِ ایران به عنوان قدرت منطقه ای را شاهد خواهیم بود.
ولی همه چیز بر وفق مراد ایرانیان پیش نخواهد رفت؛ لابی قدرتمند اسرائیل بر علیه ایران متوقف نخواهد شد و کشورهای عربی دست روی دست نخواهند گذاشت و باید دید که آیا غرب(۱+۵) قادر خواهد بود در منازعات منطقه ای بی طرف بماند و اجازه دهد سلسله مراتب بر حسب استعداد و توانائیهای کشورهای منطقه شکل و فرم بگیرد؟
باقی بقایتان.
[بابک رفیعی]
بالاخره پس از یک دهه کش و قوس در مذاکرات توان فرسا و پرهزینه ی[بیشتر برای طرف ایرانی] هسته ای؛ در پایان شب نشینی «باشگاه مقتدران اتمی» ایرانیان موفق شدند سایه نحس تحریم را تا حدودی از سرخود دور کنند و در عوض دست از تکمیل برنامه چرخه سوخت اتمی خود بردارند.
در این میان؛ موافقت با غنی سازی هرچند با غنای پائین - تا ۵٪ - بُرد ایرانیان از معامله به حساب می آید. این درست همان چیزی بود که مخالفان توافقنامه از آن می هراسیدند؛ «قائل شدن حق» برای ایرانیان!.
باید متن معاهده «ان پی تی[NPT]» را در نظر داشت و اینکه «ان پی تی» طراحی شد تا از دستیابی کشورهای علاقه مند به استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، به سلاح اتمی جلوگیری کند بنابراین حقی برای هیچ یک از اعضا برای غنی سازی منظور نشده است؛ لذا توافق اخیر گونه ای بدعت بود که قدرتهای برتر برای ایران قائل شدند؛ و حتی برخی پارا فراتر گذاشته این توافق را به مثابه ورود رسمی ایران به «باشگاه اتمی جهان» به عنوان آخرین قدرت اتمی تعبیر نموده اند. که البته در این مقطع کمی بلندپروازیست.
و نیز باید در نظر داشت این توافق در حالی به دست آمد که فضای مذاکرات زیر تبلیغات منفی و لابی تندِ اسرائیلی ها و عربستانیها که حالا زیر یک پرچم علیه دشمن[به اصطلاح]مشترکشان(ایران)متحد شده بودند، به شدت مسموم بود.
ولی عموما کشورها بر اساس منافع ملی خودشان معامله میکنند و در این مورد واقعیت اینست که ایرانیان براثر تحریمها اندوخته ای بالغ بر یکصد میلیارد دلار پشت دروازه های خود مسدود شده دارند که با منت حاضرند آنرا در «۱+۵» خرج کنند.
علاوه بر آن در صنایع مادر مانند نفت و گاز و پتروشیمی و فولاد و خودروسازی و نیز صنایع سبک ایران خَلَء و ظرفیت بالائی برای سرمایه گذاری وجود دارد(بنابر گمانه های اولیه بالغ بر دویست میلیارد دلار!)؛ خَلئی که به خوبی اقتصاد نیمه بیمار این کشورها (البته به استثناء آلمان که تا حدودی از بیماری رسته است) را التیامی است.
ولی به عقیده بنده نقطه عطف این توافقنامه، چشم انداز چرخشی ست که در آینده ی سیاستهای منطقه ای امریکا در خاورمیانه به چشم میخورد. چرخشی که بر محور تنش زدائی استوار است؛ چرخشی که در آن حضور مؤثرِ ایران به عنوان قدرت منطقه ای را شاهد خواهیم بود.
ولی همه چیز بر وفق مراد ایرانیان پیش نخواهد رفت؛ لابی قدرتمند اسرائیل بر علیه ایران متوقف نخواهد شد و کشورهای عربی دست روی دست نخواهند گذاشت و باید دید که آیا غرب(۱+۵) قادر خواهد بود در منازعات منطقه ای بی طرف بماند و اجازه دهد سلسله مراتب بر حسب استعداد و توانائیهای کشورهای منطقه شکل و فرم بگیرد؟
باقی بقایتان.
[بابک رفیعی]