Translate

چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۶

اینروزها چه خبر

و بالاخره جهانیان با انتخاب «ریاست جمهوری دونالد ترامپ» نفسهای حبس شده ی خود را به هوای تنفسی دوباره رها نمودند گرچه حضور آقای «ترامپ» در دفتر ریاست جمهوری «ایالات متحده»، باز اکثریت را برآن داشت تا بلافاصله نفسهای خود را حبس نمایند.
هرچقدر پیروزی آقای ترامپ در انتخابات امریکا شگفت انگیز بود، ولی حضور ایشان در «کاخ سفید» به نظر امری کاملا پذیرفته شده می آمد و مورد اقبال عمومی مردم امریکا قرار گرفت، بالاخص که آقای ترامپ اصولا شومن خوبی ست، به نوعی آپ دیت شده مرحوم ریگان، گرچه منش عمومی و سیاستهای کلان هریک مخصوص به شخصیت خویش است ولی هردو به خوبی قادرند به بهترین اسلوب ممکن نقش ریاست جمهوری یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان را ایفا کنند. به گونه ای هنرپیشه های سیاستمدار.
یکی از بارزترین تاثیرات نتیجه ی یک انتخابات بعد اقتصادی قضیه است که پیروزی آقای ترامپ گرچه نفس مردم کوچه و خیابان را برای لحظاتی در سینه ها حبس کرد ولی به طور کلی نفس اقتصاد امریکا را به واقع باز نمود، ارزش دلار بالا رفت، بازار بورس و سهام رشد قابل ملاحضه ای را شاهد شد و ظاهرا سرمایه را نسبت به افق فراروی سرمایه گذاری هیجان زده نموده است که خود معرف بخش بزرگی از موفقیتهای آقای ترامپ در بدو ورود به دفتر میباشد.
آقای رئیس جمهور ترامپ همواره به واسطه روابط ویژه اش با روسها زیر ذره بین بوده که گرچه نگران کننده به نظر می آید  ولی به گمان نگارنده چیزی نیست به جز تقسیم منافع با به رسمیت شناختن حقی برای قدرترین کشور در ردیف کشورهای رقیب و بعد با خیال آسوده و با به یدک کشیدن عنوان قدرترین قدرت جهانی وارد بازار و بیزینس شدن که در دراز مدت به احتمال زیاد جواب خواهد داد، اما آیا داستان به دراز مدت خواهد انجامید؟
که برای پاسخ به روی دیگر سکه باید پرداخت.
برای هیچکس تعجب برانگیز نبود که ریاست جمهوری آقای ترامپ با چیزی به غیراز جنجال آغاز شود، جنجالی که دراین مورد حداقل مشروع بود.
به عنوان یکی از بارزترین شعارهای انتخاباتی، کنترل مرزها و مهاجرت نقطه ای بود که آقای ریاست جمهوری تصمیم گرفت ازآن گربه را دم حجله بکشد، مردم به او رای داده بودند که اینکار را بکند و او نیز با یک حکم ریاست جمهوری کار را بر مهاجران و مهاجرت به خاک ایالات متحده سخت نمود که خب جنجال بی سابقه ای را آفرید و فوق العاده مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و باعث جنگی ناخواسته بین دفتر ریاست جمهوری و قوه قضائیه شد که شاید بتوان آنرا تلاطم دموکراسی در ایالات متحده نامید. اگر آقای ترامپ نتواند با یک طرح هوشمند به مانند اصلاحات در حکم اولیه از شرایط حاضر، خود را برهاند، بعید نیست بسیاری از احکام او دچار این سرنوشت بشوند و نیز گرفتار یک شروع بد در بُعد روابط اجتماعی خود، گردیده است که با اعلام جنگ زود هنگام او به اربابان رسانه باید متصور شد که احتمالا جلب نظر دوباره اکثریت افکار عمومی برای او کار آسانی نخواهد بود.
اما پیروزی آقای ترامپ قطعا یک معجزه برای دولت بریتانیا بود. خانم «ترزا می»، نخست وزیر «پادشاهی متحده» که شروعی بسیار لطیف را در سطح کلان سیاست کشور آغاز نموده بود، قدر این موقعیت را به خوبی دانست که به عنوان اولین رهبر جهان انتخاب ریاست جمهوری ترامپ را حضورا تبریک گوید. «برکسیت» تاثیرات اقتصادی آنی خوبی نداشت، اما با بازگشائی بازار آزاد جهانی بدون قیود اتحادیه اروپا مخصوصا در بخش مالیات و ضمانتهای فردی کارگران مهاجر اروپائی با رو آوردن به کشورهائی به مانند کشورهای شرق دور و شرق میانه، استرالیا و کانادا و اکنون ایالات متحده خانم «می» تنها لازم است خود را برروی موج موقعیتهای جدید سوار نگهداشته و خروجی زیبا از اتحادیه اروپا داشته باشد. اتحادیه اروپا بیشتر از آنیکه سعی در کتمانش دارد به همسایگی بریتانیا در کنار اروپای واحد نیازمند است. خانم «می» که زیاد اهل دوربین و سخن گفتن نیست بیشتر به زن عمل (یا مرد عمل-عملگرا در اصطلاح) شبیه است و شک ندارم که بهترین شخص برای مدیریت این روزهاست.
اوضاع در خاورمیانه اما همچنان متشنج و داغ به نظر می آید، «جمهوری اسلامی» بدون درنظر گرفتن منافع واقعی ملی خود، در سایه روسها مشغول زورآزمائی با دیگر دایه دار قدرت در منطقه، عربستان سعودی و متحدین ریزتر خود در خاورمیانه است. خروجی این زورآزمائی هرچه به غیراز توازن و تناسب قوا درمنطقه باشد به نفع هیچیک از طرفین مدعی در منطقه اعم از غرب یا «شرق نو» نیست. دراین میان «جمهوری اسلامی» از درون نیز بسیار متاثر و متشنج است گرچه با حربه ی زر و زور، پنجه های قدرت را بر کالبد ایران و اایرانیان همچنان نگهداشته اند ولی اگر ایران و ایرانیان تکانی موثر بخورند پس اقیانوسی از مردم ناامید زیر بار فقر و بیکاری و فساد خسته و عصیان زده به خروش و اتحاد درخواهند آمد. بدترین کار دراین زمان گشودن جبهه جنگی به روی ایران است که مردم ایران را بلافاصله متحد و در خدمت ولایت فقیه قرار خواهد داد. بدون شک عوامل اطلاعاتی سپاه پاسداران دست از ماجراجوئیهایشان در خلیج فارس و خاورمیانه برنخواهند کشید مخصوصا که به شدت مایلند علارقم هشدارها، نبض کاخ سفید را دراین روزها بسنجند.
رفع تحریمها گرچه نفس مردم ایران را تا حدودی باز کرد ولی حکومت ملایان را جری تر نمود. علی الخصوص که به نظر میرسد رهبر ایران دیگر قادر نیست چپ اسلامی را حتی برای دو دوره ریاست جمهوری پشت سر هم تحمل نماید. گرچه تا به امروز!* گزینه ای بهتر از آقای روحانی هم، روی میز ندارد ولی آسمان آینده ایران احتمالا آبستن حوادث است. اینبار از یکسال پیش از انتخابات دست به کار شدند. فوت یکباره آقای رفسنجانی در عین سلامت ظاهری، قدرتمندترین وزنه پس از رهبر و خوش اقبالترین کاندید به عنوان جانشین و یا جایگزین برای رهبری را از سر راه برداشت، آقای خامنه ای بیشتر از همیشه خود را سوار بر قدرت یافته و با تغییراتی که در سطح عالی سپاه و ارتش ایجاد کرد، نشان داد در پی برقراری سیستمی است که بتواند در مورد مقتضی تبدیل به کابینه ی جنگ وی (اعم از خارجی تا بحران داخلی) شود، کار او بس دشوار است هم باید درون را داشته باشد و هم برون را، آیا «ابرملا» میرود تا پیش از اتمام دوره ی خود شاهد فروپاشی نظامش یا نظام جمهوری اسلامی سابق باشد یا پیرمرد میرود تا براین، بالاخص انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز فائق آید، چیزیست که تاریخ قادر است قطعا بهتر پاسخ گوید.
مشکل بزرگ با «جمهوری اسلامی» اینست که تقریبا غیرقابل پیشبینی اند. یعنی آدمهای زیرکی بر مسندهای حساس تحکیم قدرت نشسته اند که قادرند نسبت به شرایط جدید تصمیمهای آنی بگیرند، تصمیمهائی که غالبا آنقدر سریع و انقلابی اند که کارشناسان در غرب را معمولا به اشتباههای عظیم محاسباتی وامیدارند و سیاستمداران را برآن میدارد که با احتیاط برخورد نمایند. و البته همه این حضرات به خوبی میدانند بدون ولی فقیه کارشان در ایران تمام است پس تا نفس آخر از او محافظت و مراقبت خواهند نمود. اینکه با طوفانی بیست میلیون نفره چه خواهند کرد، امریست که باید ابتدا منتظر بود تا شاید بالاخره روزی ایرانیان را متقاعد به انجام خود کند. بسیاری از ایرانیان دراین راه گامهای جدی برداشته و میدارند ولی دچار عواقب وحشتناکی همچون چوب و بند و نهایتا مهاجرت شده یا میشوند ولی معمولا چون انسجام سازمانی نداشته و به صورت جسته-گریخته و بسته به استعداد و توانائی فردی صورت گرفته و یا میگیرند غالبا راه به جائی نمیبرند*(۱). اما مسلما با ظهور شخصیتهائی از دست رئیس جمهوری اسبق آقای خاتمی و یا حتی رهبران در حصر جنبش سبز در راس و قلب جامعه ی حال حاضر ایران همه در یک جبهه متحد و منسجم خواهند شد. و گرنه در خارج از ایران یک تک رجل که مورد قبول همه از داخل تا خارج واقع گردد را نمیتوان به استواری متصور شد.

معنی تازه که جوئیم و نیابیم کجاست؟
مسجد و مکتب و میخانه عقیم اند همه
حرفی از خویشتن آموز و در آن حرف بسوز
که در این خانقه بی سوز و کلیم اند همه
چه حرم ها  که درون حرمی ساخته اند
اهل توحید یک اندیش و دو نیم اند همه.
کلیات  اقبال لاهوری.م درویش.چاپ دوم 1361. انتشارات جاویدان. ص 370

باقی بقایتان.
بابک رفیعی، لندن 19/02/2017»

*(۱) * آقای آرش صادقی دانشجو و مبارز زندانی شاید بهترین مثال برای اینگونه حرکتهای انفرادی باشد. وی به تنهائی با بیش از هفتاد روز اعتصاب غذا جهت آزادی همسرش از بند برای بیست و چهار ساعت ترند اول جهان در شبکه اجتماعی توئیتر شد و حکومت ملایان را به عقب نشینی واداشت.




*دیروز (05/04/17) در رسانه ها خبری مبنی بر تقاضای جمعی از دانشجویان جهت پیوستن آقای «ابراهیم رئیسی» به رقابتهای ریاست جمهوری آتی در ایران منتشر شد که به عقیده نگارنده اگر بنای این کار نبود این خبر هرگز رسانه ای نمیشد، بنابراین میتوان متصور شد که احتمالا مهندسی ایندوره از رقابتها منجر به رد صلاحیت آقای روحانی قدرترین رقیب آقای رئیسی و سپس شکستن آرای او بین چند نامزد نه چندان محبوب در جبهه ی اعتدالیون و اصلاحطلبان و در مقابل یکپارچگی آرای اصولگرایان در پس نامزدی آقای رئیسی منجر به پیروزی ضعیف وی خواهد شد. باید در نظر داشت که آقای رئیسی برای انتصاب احتمالی به رهبری پس از آقای خامنه ای به شدت نیاز به حداقل یکدوره ریاست جمهوری بر اساس رای عمومی دارد تا در آینده تبدیل به پشتوانه و مشروعیت اجتماعی او گردد.
* آقای آرش صادقی دانشجو و مبارز زندانی شاید بهترین مثال برای اینگونه حرکتهای انفرادی باشد. وی به تنهائی با بیش از هفتاد روز اعتصاب غذا جهت آزادی همسرش از بند برای بیست و چهار ساعت ترند اول جهان در شبکه اجتماعی توئیتر شد و حکومت ملایان را به عقب نشینی واداشت.