Translate

جمعه، مرداد ۲۰، ۱۳۹۶

حال ایران خوش نیست

در این یاداشت تلاش نگارنده براین استوار خواهد بود که تعریف جامعی از شرایط سیاسی ایران ارائه دهد.

بر همگان مُسَلَم است که در سیستم جمهوری اسلامی ایران یک حکومت به رهبریِ رهبر و یک دولت به ریاستِ رئیس جمهوری منتخب داریم که خود عامل بسیاری از دشواریهای سیاسی در راه احقاق حقوق اجتماعی جمهور مردم و سدی مستحکم در برابر برقراری آزادی و دموکراسی در جامعه مدنی ایران امروز است.

«آیت الله خامنه ای» پس از مرگ رهبر انقلاب اسلامی ایران ملقب به «امام خمینی»، درحالیکه در مدارج فقه هنوز «حجت الاسلام» بود با مساعدت آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و رایزنی با «حاج احمدآقا» فرزند و دبیر دفتر بیت «آیت الله خمینی» نهایتا توسط «مجلس خبرگان رهبری» به عنوان رهبر دوم برگزیده شد و تا امروز به مدت ۲۷ سال مرد شماره یک و ولی فقیه توتالیتر نظام جمهوری اسلامی بر اریکه قدرت ایرانزمین تکیه زده است.
«آیت الله خامنه ای» از زمان دوران ریاست جمهوری خود[۶۸ - ۱۳۶۰ه.ش] علاقه ای مضاعف به تقویت و هماهنگی قوای نظامی ایران داشت و با به مقام رهبری رسیدن، اساس و بنیاد قبضه قدرت خویش را بردوش قوای نظامی ایران بالااخص «سپاه پاسداران» استوار ساخت. وی رفته رفته سپاه پاسداران خسته و فرسوده جنگ [ایران-عراق] را سازماندهی و تقویت نمود تا جائیکه سپاه پاسداران، دراین روزگاران تبدیل به اختاپوسی هزار دست و نیمه مافیائی گشته که یک سر بر آستان مقام عظمایش میساید و هزار دست در تاروپود هستی ایرانیان میازد.
آیت الله خامنه ای یکروز بدون سپاه پاسداران در قدرت دوام نخواهد آورد چه اکثریت غالب جامعه روز ایران خواهان او نیستند و نیز سپاه بدون ولایت مطلقه فقیه در بهترین شرایط قادر است تنها محدود به یک واحد نظامی باشد.
آقای روحانی ریاست جمهوری در سخنرانی یکم تیرماه [۱۳۹۶ه.ش]خود شاید بهترین تعبیر از نقش امروز سپاه پاسداران در سلسله مراتب قدرت در ایران را ارائه کرد؛ «دولت با تفنگ»، دولت با تفنگی که قدرت خود را از رهبری میگیرد و رهبری آیت الله را  تضمین میکند.

تحت این شرایطِ تمامیتِ قدرت خواه، نقش ریاست جمهوری برعکس تبلیغات و جلوه گریهای رسانه ای، نقشی ثانوی و درجه دوم است که در عمل و برخلاف قانون اساسی کشور، قدرت و توانائی اجرائی چندانی ندارد. باید در نظر داشت که در سیستم پیچیده حکومت داری در نظام جمهوری اسلامی درواقع این رهبر است که ابتدا کاندیدهای ریاست جمهوری را
برمیگزیند، آنگاه مردم به یکی از کاندیدهای رهبر رای میدهند!
آقای خاتمی ریاست جمهوری اسبق [۸۴-۱۳۷۶ ه.ش] در باب تعریف ریاست جمهوری خویش گفت: من یک تدارکاتچی بیش نیستم. (تدارکاتچی دستگاه رهبری)
آقای روحانی گرچه نسبت به آقای خاتمی سوابق و روحیات متفاوتی دارد و در بیان عمومی دیدگاههای به اصطلاح زاویه دارش با رهبری بی ابا تر از خاتمی به نظر میرسد، ولی همچنان همچون تمام رئسای جمهوری پیش از خود محکوم است که مقهور قدرت رهبر و تحت تاثیر بازوهای قدرت وی، سپاه پاسداران و بسیج مستضعفین باشد.

مجلس شورای اسلامی نیز گرچه بنا بر تعبیر قانون اساسی باید نهاد پرقدرتی در ساختار جمهوری اسلامی باشد و از آن به عنوان خانه ملت یاد میشود ولی باز کاندیداهای نمایندگی آن باید طی پروسه نظارت استصوابی ابتدا به تائید دستگاه رهبری رسیده، آنگاه مردم از میان آنها یکی را به نماینگی خود در مجلس انتخاب کنند. بنابراین پربیراه نگفته ام اگر آنرا مجلسی فرمایشی شاید حتی نمایشی بخوانم.

قوه قضایه سیستم جمهوری اسلامی نیز با آن کارنامه درخشان از کشتار زندانیانی که اکثرا مدت محکومیت خودرا سپری کرده بودند در ۱۳۶۷ تا بستن فله ای ۱۷ روزنامه در یک روز در سال ۱۳۷۸ و حجم همیشه انبوه محکومین عقیدتی-سیاسی، روزنامه نگاران و نویسندگان در زندانهای ایران، خود بر همگان اظهر من الشمس است که مجددا برخلاف تاکید قانون اساسی بر استقلال این قوه، نهادی زیرمجموعه و وابسطه به دستگاه رهبری است که سودائی جز محافظت از منافع حکومت و شخص ولی فقیه در سر ندارد.

با این اوصاف باید اندیشید که ما مردم ایرانزمین دراین روزهای سخت چیزی بجز قدرت توده ای خود در قلب تپنده جامعه ایران برایمان باقی نمانده است. منافع ملی مان را همچون گاوی نذری سربریدند و میان خود تقسیم نمودند، منابع ملی مان را غارت کردند و به صدقات به سوریه و عراق و لبنان و یمن فرستادند.
دیر یا زود ایرانیان باید به صرافت بیوفتند که این سنگ کج را از بنیان این بنای کهن با قریب به سه هزار سال تمدن و فرهنگ بروا کنند و گام در راه تجلی و ترقی و اعتلای ملت خویش در میان جامعه متمدن جهانی بگذارند.
باقی بقایتان
لندن، 14.45 (11/08/2017)